شبا که میخوابَم فکر میکنم اگه فردا دیگه نیما نباشه چی؟ بعد میفهمم اون که هیچوقت نبوده ! یکسال گذشت! باز دوباره با یه جمله خرِش شدم . تا سال دیگه همین موقع بازم باید بگایی باشم؟ و فکر میکنم هیچکس ُ اینجوری دوست نداشتم. میلاد میگه باید یچیز خوب باشه برات که درستم کنارش بخونی . به نیما فکر میکردَم.. نمیشه بهش بگم تا کنکورم باهام باش؟ فقط باش ! فوقش بعدش میرم دانشگاه با یکی درست حسابی رل میزنم و فراموشش میکنم دیگه ها؟ نمیکنم ؟ آره. نمیدونم . اوه نیما . تو آدم مشهوری میشی و منم فراموش میشم برات .
خب..
منم میخام نویسنده بشم کتاب بنویسم . شاید از تو . یا برای تو .
[ بازدید : 269 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]